وبسایت کلمه که مواضع و بیانیههای
به
وبسایت کلمه که مواضع و بیانیههای
به
هشت ماه تمام است که می خواهند ما مردم را خشونت طلب و آشوبگر معرفی کنند. ( دیروز لهوف سید بن طاووس را می چشیدم. ابن زیاد هم با چوبدستی مسلم ابن عقیل را می زد و گناه او را آشوبگری و خروج از امام عادل معرفی کرده بود). هشت ماه است و دیگر در این هشت ماه تهمتی باقی نمانده به ما مردم نزده و توهینی نکرده باشند. چیزی نمانده بود که گلوهامان از فشردگی راه نفس هامان را ببندد. هیچ راهی برایمان نگذاشته بودند تا به همه ی آن مردمانی که مانند ما نمی اندیشیدند بگوییم که ما نه خشونت طلبیم و نه خروج کننده. مطالبه ی ما آن چیزی است که پدرانمان برای آن در خیابانهای ۵۷ جان دادند و حالا امروز آن چیز در محاق فراموشی فرو رفته است . پس چه روزی از همایش ملی ۲۲ بهمن برای ما مغتنم تر تا کسانی که ما را می بینند بدون واسطه ی بی امانتی چون صدا و سیما آرامش و مظلومیت ما را مشاهده کنند؟ چه رسانه ای از مشاهده ی مستقیم گویا تر؟
ما می خواستیم به همه ی آنها که ما را دوست ندارند بگوییم کسانی خشونت طلبند که حتی یک دستبند سبز را هم بر نمی تابند آنها هستند که به تجمعات مسالمت آمیز ما و اعمال اصل بیست و هفت قانون اساسی حمله می کنند و آن را به خشونت می کشند. ما فقط می خواهیم آنها ما را ببینند و سخن ما را بشنوند. آنها هستند که هر سخنی را با باتوم و زندان پاسخ می دهند . این متصدیان نابخرد امور هستند که حتی اجازه نمی دهند یک نویسنده حرف ما را با قلمش فریاد کند شاید مرهمی باشد بر زخم هایی که بر دلهامان گذاشته اند. آنها هستند که بیش از نیمی از اصول قانون اساسی را فرو گذاشته اند و معدودی از اصول آن را با تفسیر های من در آوردی تبدیل به ابزاری برای ایراد اتهام و کتک زدن مردم کرده اند . چقدر باید زحمت می کشیدیم تا دیگرانی که مانند ما نمی اندیشند فیلم عریان کردن جوانی که پیراهن سبز پوشیده بود را بعد از عبور از صدها مانع و فیلتر ببینند؟ ببینند که چگونه چند باتوم بدست به جان آن دختری افتاده اند که دستش را به علامت پیروزی بالا آورده بود . ببینند که برای سبزهایی که می گویند سیصد چهارصد نفر بودند چه لشکر کشی عظیمی انجام داده اند. مگر قرار نبود چند روز دیگر در روزنامه ها بخوانند که مردم بودند که به کروبی حمله کردند؟! پس چه امکانی بالاتر از این که خود با دو چشم خویش ببینند که گلوله ها ی رنگی و لباس های غیر شخصی! بود که یار امام را در روز جشن ملی هدف قرار داد و او را مضروب کرد . حالا دیگر آنها هم می دانند که روزنامه های مورد علاقه شان دروغ خواهند گفت. باتوم هایی که بر سر بانوی سبز ایران این قرآن پژوه انقلابی فرود آمد که در دست مردم عادی نیست. مردم عادی آنهایی هستند که عباس وار جوانمردی کردند و او را از دست باتوم به دستان نجات دادند. چقدر باید تلاش می کردیم تا این همه خبر، و خبر از این همه مظلومیت به کسانی که مانند ما نمی اندیشند بدهیم؟ آن هم در این انحصار دیکته ای رسانه ها. کدام نگاه از نگاه های مردد و جستجو گر مردمی که می خواستند بدانند حقیقت چیست نافذ تر؟
۲۲بهمن قرار بود برای همه باشد و البته برای همه نیز بود. مردم سبز اندیش
چنان که همراهشان موسوی از آنان خواسته بود همراه با روحیه جمع بودن ضمن
حفظ هویت دراین همایش عظیم شرکت کردند. آنها آمدند تا خود رسانه ی بی
واسطه ی سبز ها باشند تا به آنان که هم عقیده شان نیستند بگویند که آنها
را نیز دوست می دارند و در نهایت پیروزی خودشان را پیروزی همگان می دانند
. پیروزی ای که کسی در آن شکست نخورده است. همایش عظیم ۲۲ بهمن اتمام حجت
سبز ها بود برای باند انحصار گری که هشت ماه تمام تهمت زدند. و سبز ها
امدند تا بگویند آرمانشان را در خون های ریخته شده جوانان ۵۷ جست و جو می
کنند چون اتفاقا دولت مستقر را دورترین دولت ها از آن آرمان ها می دانند.
آنها با همه ی نیروهای امنیتیشان و لباس شخصی های باتوم به دستشان مستقر شده بودند تا ما یکدیگر را پیدا نکنیم. تا باز هم دروغ بگویند که ما دیگر نیستیم . از روز های قبل با پیامک های آنچنانی شروع کردند و با احضارصد ها نفر برای ارسال فقط چند اس ام اس! ادامه دادند و دامنه دستگیری ها را چنان گسترش دادند تا یک رکورد دیگر جهانی در زندانی کردن روزنامه نگاران به ثبت برسانند. چند نفر را که اصلا معلوم نیست مربوط به حوادث انتخابات بودند یا نه، اعدام کردند. خط و نشان کشیدن در تلوزیون هم که دیگر عادی شده است. همه اینها وسط گذاشتن تمام امکانات اقایان بود و زدن تیر آخر برای اینکه بتوانند ما را نادیده بگیرند. دیگر چه کار می توانستند بکنند و نکردند ؟ آیا این اخرین تیرهایشان نبود؟ اما آیا توانستند؟ آیا توانستند قلوب ما را تسخیر کنند. چه می گویم؟ آیا حتی توانستند قدم های ما را با ایجاد رعب و وحشت از حرکت بازبدارند؟ با یقین قلبی می گویم آنها این لشگر کشی را انجام دادند نه برای اینکه از احتمال خشونت جلوگیری کنند آنها خوب می دانند که مردم با هر گرایش و سلیقه فکری با هم در مسالمت خواهند بود. آنها فقط و فقط می خواستند ما را نادیده بگیرند. و این البته بزرگترین توهینشان به ما در ماههای گذشته بود. اما همین لشگر کشی مگر معنایی غیر از این داشت که نتوانستند و نمی توانند ما را نبینند؟
زیر نویس های شبکه سه را قبل از راهپیمایی به خاطر بیاورید . نوشته بودند راهپیمایی ۲۲ بهمن روز حضور همه مردم با هر سلیقه و گرایش فکری و حالا آن را با سرمستی می خواستند مصادره کنند. نمی دانند این بار همین مردم با هر گرایش و سلیقه خود سوژه اخبار بودند و هر دروغی به آنان کارساز نیست.
ما آنچه که وظیفه داشتیم صادقانه انجام دادیم . تمایزمان را خصوصا برای اینکه بهانه در دست فرمان بریدگان ندهیم کم کردیم . در جشن پیروزی انقلاب شرکت کردیم تا تعهد خودمان را در تلاش برای بازگشت به شعار های به محاق رفته ی انقلاب نشان دهیم.
و حالا درس های جدید تر و بهتری آموختیم. یاد گرفتیم که منتظر نمانیم . دست به کار شویم و خود به میان مخالفان فکریمان برویم بدون واسطه ی صدا و سیمای دروغ که دوست ندارد بخش بزرگی از مردمش راببیند به آنها بگوییم با شما درصلحیم و شما را دوست می داریم. اگر مردم را چه کم و چه زیاد دوست نداشته باشیم نمی توانیم برای آگاه کردن آنان تلاش کنیم یا به تغییر نگرش های نادرست امید ببندیم.
رسانه های انحصار هم پوستین واروونه ای از دین رحمانی ما ارائه داده اند و هم کاریکاتوری زشت از جنبش اصیل سبز ما ایرانیان . ما در بیست و پنج خرداد تنها خودمان را دیدیم و هویتمان را یافتیم. اما در ۲۲ بهمن همه ما را دیدند. چه کم و چه زیاد.
۲۲ بهمن بزرگترین پیروزی برای ما بود چرا که علاوه بر همه آنچه گفته شد و گفته نشد راههای جدیدی و روزنه های امید نوینی در پیش چشمان ما گشود. از امروز هر ایرانی یک رسانه خواهد بود برای رساندن پیام رحمانی دین سبز محمدی تا نتوانند از آن ابزاری بسازنند و هر ایرانی یک “کلمه” خواهد بود برای انتقال پیام حق خواهی و ظلم ستیزی و آزادی خواهی مردم سبز اندیش سرزمین ما.
و همه این پیروزی ها و درس ها را ما از ۲۲ بهمن داریم. کدام پیروزی از این بزرگتر؟