موج خبری۱(ما تا آخر ایستاده ایم)

سیاسی/فرهنگی/اجتماعی/مسائل روز

موج خبری۱(ما تا آخر ایستاده ایم)

سیاسی/فرهنگی/اجتماعی/مسائل روز

ما قنبریم، کوری قنفذ، علی کجاست؟

یوسفعلی میرشکاک

گیرم ولی نی‎اند حریفان، ولی کجاست؟
ما قنبریم کوری قنفذ علی کجاست؟

مولانا علی معلم دامغانی

بنده از آن‎جا که هیچ نسبتی با رسانه‎های فراگیر داخلی و خارجی ندارم، نمی‎دانم که ماجرای پاره کردن و آتش زدن تصاویر سیدنا القائد و امام راحل(ره) ... چه بگویم؟ «شنیده‎ام» و بهگفته شاعر شاعران: «نشنیده‎ها کژ آغندند.» امام و جانشین آن حضرت، نیازمند دفاع هیچ‎کاره‎ای چون بنده نیستند. آن یک به قول جناب معلم «غیبتی عصر آشکار» بود، غریب آمد و غریب رفت و علی‎رغم آن همه شور و غوغای عاشقان و پیروان بهگفته شاعر بزرگ قرون اخیر، بازار حقیقت وجود وی کساد بود:

یا خمینی عجب از شور جهادی که تو داری
مُردم از رونق بازار کسادی که تو داری

مولانا علی معلم دامغانی

بنده از آن‎جا که هیچ نسبتی با رسانه‎های فراگیر داخلی و خارجی ندارم، نمی‎دانم که ماجرای پاره کردن و آتش زدن تصاویر سیدنا القائد و امام راحل(ره) ... چه بگویم؟ «شنیده‎ام» و بهگفته شاعر شاعران: «نشنیده‎ها کژ آغندند.» امام و جانشین آن حضرت، نیازمند دفاع هیچ‎کاره‎ای چون بنده نیستند. آن یک به قول جناب معلم «غیبتی عصر آشکار» بود، غریب آمد و غریب رفت و علی‎رغم آن همه شور و غوغای عاشقان و پیروان بهگفته شاعر بزرگ قرون اخیر، بازار حقیقت وجود وی کساد بود:

یا خمینی عجب از شور جهادی که تو داری
مُردم از رونق بازار کسادی که تو داری

این یک نیز بهگفته خودش «جسم ناقصی و جان ناقابلی... به بازار امام قائم علیه‎السلام...»، نه! پرداختن به عنایت کلام این بزرگوار در این مقال ضرورتی ندارد و غرض این بنده نه شرح این قبیل مسایل، بل گواه آوردن از گفتار سران و مهتران بود، دعوی و مدعا را. باری این ضعیف به قدر فهم خود سخنی می‎گوید و از کلام قدما تمثیلی نقل می‎کند در فرجامین مقال ان‎شاءا... که فرجام کارها از اوست. دوستان می‎گفتند که دشمنان «هتک حرمت» کرده‎اند. این بنده که نه لایق دوستی و نه قابل دشمنی است، می‎گوید: حرمت امام راحل قدس سره، فراتر از وهم و فهم دوستان است، تا به دشمنان چه رسد. کسانی که چنین جسارتی از خود نشان‎داده‎اند، ندانسته از خود سلب حیثیت کرده و ناخواسته ماهیت خود و موافقان خود را بروز داده‎اند.

بیست سال از عروج شیر پیر ساحت قدس می‎گذرد، و صورت غالب هواداران ایشان، هنوز درنیافته‎اند که آن جان تن شده و روح مجسم که بود و چه کرد و چه گفت و چرا گفت و با که گفت و چه برد و چه هشت و برای که هشت؟ چگونه توقع داشته باشیم پیروان مذهب ظاهر که دشمن خودند، نام و یاد و صورت شمایل وی را به چشم خصومت ننگرند.

عزیزان و بزرگوارانی که این ماجرا و امثال آن را «هتک حرمت» می‎انگارند، نحوه مقابله با این‎گونه جسارت‎ها و شرارت‎ها را بهتر از هیچ‎کسانی همچون بنده، تشخیص می‎دهند. می‎توان از قول این عزیزان و بزرگواران، به امثال بنده گفت: «غریبان گمراه و گدایان گوشه‎نشین را با تدبیر و تأمل در کار ملک چکار؟!» اما این‎قدر هست که به گفته یکی از شهیدان وادی عشق و قلندری، «سایه‎های هیچ» نیز در این سرزمین، بار خاطر اهل قبله‎اند: و هرچند لایق نبوده‎اند، به هنگام انقلاب و هنگامه دفاع مقدس به لطف حق یار شاطر اهل لیاقت شده‎اند. حضرت یزدان، این زمره بی‎کسی و هیچ‎کسی را، تاکنون از درگاه خود نرانده و دروازه‎های رحمت رحمان را به روی آنان نبسته است. اگر عزیزان و بزرگواران، سخن امثال بنده را ترجمان قول و فعل خود نمی‎بینند، ببخشایند.

این هیچ‎کسان که مایانیم، برآنند که ماجرای اخیر، بل هر آن‎چه در طول تابستان و پاییز امسال، پیش آمده، حتی اگر فتنه باشد، بی‎گمان فتنه حضرت حق است جل اسمه، هرچند که به ظاهر «فتنه شیطان» یافته شیاطین‎ انس و «اصحاب الحریق» باشد. البته آنان که ملتزم به حق و حقیقتند، ضمن این‎که به جناب موسی بن عمران علیه‎السلام اقتدا می‎کنند و حتی در فتنه‎هایی همچون فتنه سامری، رو به جانب حضرت حق کرده و می‎نالند: «ان هی الا فتنتک، تضل بها من تشاء و تهدی من تشاء (اعراف آیه 155) مستعد شنیدن عتاب حضرت حقند و این‎گونه سرزنش‎ها را نیز به جان می‎پذیرند: «... و لکنکم فتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و عزتکم الامانی حتی جآء امر الله و عزکم بالله الغرور. (حدید آیه 14) بندگان خداوند تبارک و تعالی در این ساحت (فتنه) دو گروهند، یا از خدا طلبکارند یا به خدا بدهکار.

کسانی که از خدا طلبکارند لاجرم از خلق خدا طلبکارترند و از حیث ظاهر خود را مسلط بر ما‎سوی‎الله می‎انگارند و همواره دو قورت و نیم‎شان باقی است و به تعبیر مولانا علی معلم دامغانی، اگر یکی از این گروه در گورستانی از گورستان‎های مسلمین دفن شود، پیش از آن‎که قیامت قیام کند، به هزار و یک دلیل به دیگر مرده‎ها ثابت می‎کند که هرچه سیئه دارد، به گردن آن‎هاست و هرچه حسنه دارند، مال اوست. این بنده، ترجیح می‎دهد که از این گروه، نه مفهوما و نه مصداقا سخن به میان نیاورد و به آوردن یک بیت از جناب مولانا معلم بسنده می‎کند. بقیه‎السلف حکمت تمثیلی -ایده الله- می‎فرماید:

برای دفع دیوانی که آغالیده‎اید آنک عقیم از مصطفی زادن، هبل بالیده‎اید آنک درباره درازدستان کوته‎آستین که از خالق و خلق طلبکارند و هنوز هم نعره «هل من مزید» می‎زنند. فراتر از آن‎چه شاعر حکیم فرموده است، چه می‎توان گفت؟ یا که می‎تواند گفت؟

و اما بدهکاران به خداوند، گرچه به شمار اندکند بی‎گمان از آن گروهند که «یحبهم و یحبونه» تشریف جان دردمند آن‎هاست. این قوم برخلاف طلبکاران، برآنند که هیچ‎کس از «فتنه» در امان نمانده است و نخواهد ماند و می‎گویند: فتنه خواه فتنه حضرت رحمان باشد، خواه فتنه شیطان، خواه فتنه مردمان، بلاء و ابتلاء و امتحان و آزمون است خاص و عام فرزندان آدم را، تا سره از ناسره و ناپاک از پاک و نیک از بد جدا شود. این آزمون (فتنه) از اباالبشر علیه السلام شروع شده و تا قیامت کبری ادامه خواهد یافت.

هر اندازه دعوی دین و ایمان بیشتر باشد، فتنه افزون‎تر و تنگنای آن آزارنده‎تر و دامنه‎اش وسیع‎تر خواهد بود. حضرت حق می‎فرماید: «أحسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون و لقد فتنا الذین من قبلهم...» (عنکبوت آیه 2 و 3)

بدهکاران به خدا، می‎دانند که پیشینیان توسط حضرت حق آزمون شده‎اند و بنابر «سنت ا...» که دگرگونی نمی‎پذیرد، پسینیان هم آزمون می‎شوند. «و لقد فتنا سلیمان و ألقینا علی کرسیه جسدا...» گواه آزموده شدن قدرتمندترین «شهریاران پیامبر» است و «فتناک فتونا» گواه آزموده شدن حضرت کلیم‎ا... علیه‎السلام و «ان کادوا لیفتنونک عن الذی اوحینا الیک لتفتری علینا غیره و اذا لاتخذوک خلیلا و لو لا أن ثبتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئا قلیلا* اذا لأذقناک... الخ» (اسراء آیه 73، 74، 75 و... الخ) و نظایر این آیات شریفه گواه است که حضرت ختمی مرتبت هم علی‎رغم مقام محبوبی و مرتبت رحمت‎للعالمین (صلوات الله علیه و آله اجمعین) در معرض فتنه قرار داشته‎اند. در سوره مبارکه مائده، آیه شریفه 49 خواجه کائنات و سرور موجودات چنین مورد خطاب قرار می‎گیرد: (و ان احکم بینهم بما انزل الله و لا تتبع اهوائهم و آحذرهم أن یفتنوک عن بعض ما انزل الله الیک فأن تولوا فاعلم انما یریدالله ان یصیبهم ببعض ذنوبهم، و ان کثیرا من الناس لفاسقون)

چگونه ممکن است جهان‎آفرین پیامبران اولی‎العزم را به «فتنه» دچار کند، اما از فتنه امثال بنده درگذرد؟ کسانی که فراتر از آنند که به فتنه خداوند یا فتنه اهریمن یا فتنه مردمان دچار شوند، لابد مسلح به سلاحی ویژه‎اند. خوشا به حالشان که در هر صورت بندگان همه بازی‎هایند و موج‎سواران تمامی ترک‎تازی‎ها. این گروه سی سال است که دالان همه درها و پالان همه خرها بوده‎اند و معلوم نیست تکلیف ما بی‎کسان و هیچ‎کسان با این زمره وقاحت و غارت و پنهان داشتن رجس، زیر قشر طهارت، چیست و کار مستمندان امت با این مستکبران به کجا خواهد کشید. ده سال نخست انقلاب، «فرصت‎کمین» روزی بودند که آن روح ربانی درگذرد، از آن پس چندان اندوختند و همگنان خود را به ورطه اندوختن درانداختند که قارون در نزد خداوند و کلیم خداوند، روسفید شد و عبدالرحمن بن عوف، سینه‎خیز رفتن بهسوی بهشت را جدی گرفت و به رستگاری خود امیدوار شد.

پاره‎کنندگان و آتش زنندگان تصاویر حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری، این زمره رنگ و نیرنگند که همچنان قصاب‎وار در کعب سران جنبش سبز می‎دمند و نهان‎روشانه با سخنانی چرب و نرم، چهره‎ای دلسوز مردم و انقلاب و امام و اسلام و دانشجویان و مدعیان اصلاح‎طلبی و دیگران، از خود و همگنان خود رقم می‎زنند. اگر فتنه‎‎ای هست - که هست، آن‎هم تاریک‎تر از فرجام اهریمن – زیر سر آموزگاران ریاکاری است. اگر مدعیان مبارزه با فتنه سبز، به‎راستی اهل قبله‎اند و پیرو ساحت ولایت و غمخوار امت، به‎جای درآویختن با فریب‎خوردگان بی‎پشت و پناه، با فریب‎دهندگان پشت‎گرم به قدرت و ثروت و موقعیت، درآویزند.

ورنه این گیر و دار چندان به درازا خواهد کشید که جانفرسایی فراگیر شود و نان به بهای جان باشد و تن، ارزان و حق، فراموش و چراغ دین خاموش، چنان‎که حضرت ختمی مرتبت(ص) فرمود: «... لا یسلم لذی دین دینه، الا من هرب من شاهق الی شاهق...» - دین هیچ دینداری بی‎گزند نمی‎ماند مگر آن‎کس که از کوهی به کوهی دیگر می‎گریزد.

می‎گویند فتنه است، اما در افتادن با برگ‎های زرد و پژمرده درخت فتنه که سراسیمه از شاخه‎ها جدا می‎شوند و چرخ‎زنان راه زوال در پیش می‎گیرند، خود فتنه‎ای دیگر است و ژرفتر کردن ورطه. تا کی قرار است از فریبی به فریب تازه‎تری پناه ببریم؟

ریشه درخت فتنه و ساقه کلان و شاخه‎های قطورش، در پناه هویت صنفی و قدرت سیاسی و امکانات غول‎آسای اقتصادی از هر آسیبی در امان هستند، و مدعیان مبارزه با فتنه، گروهی برگ چرکین تا چرکین پود را هدف گرفته‎اند؛ و نه لااقل میوه‎های حنضل‎آسای این شجره خبیثه را که معلوم نیست چگونه از همین فرودگاه مهرآباد به‎سادگی سوار هواپیما می‎شوند و به آمریکا و اروپا می‎روند تا در برابر رسانه‎های فسرده و منفعل داخلی، رونق‎افزای بازار رسانه‎های مهاجم بیگانه باشند.

می‎گویند «فتنه» است و دعوی خشکاندن ریشه‎های فتنه را، دهان به عربده گشوده‎اند، اما «ریشه‎ها» همچنان بر صدر می‎نشینند و قدر می‎بینند و به مسلمین «ریش» می‎فروشند و گاو مام میهن را به پشتگرمی یهود و نصارا می‎دوشند. البته بعید نیست که من و امثال من از قافله عقب مانده باشیم. «غیرانتفاعی» نامیدن مدارس و دبیرستان‎ها و دانشگاه‎های «انتفاعی» را دیده‎ایم و چشم پوشیده‎ایم بهره عنوان دادن ربا را نادیده انگاشته‎ایم و فروختن اموال عمومی و سرمایه‎های ملی را به دولتمردان، خصوصی‎سازی پنداشته‎ایم و... چرا نباید «فتنه» بگوییم و سرگرم کردن خلایق (عوام‎فریبی) مراد کنیم؟ می‎بینید که بنده حسابی از قافله عقب مانده‎ام. شاید قرار است که مخالف و موافق در پوشش «فتنه» تمرین دموکراسی کنند و ماهی چندبار گروهی متاع «کفر و کین» به بازار سیاست‎زدگی بیاورند و گروهی دیگر «مهر و دین»، و هر از چندگاهی با یکدیگر دست و پنجه‎ای هم نرم کنند و هر دو فریق در مغاک حریف چشم بدوزند و چندان سماجت بورزند که هریک اندک اندک به دیگری بدل شود. اما اگر «الفتنه اشد من القتل» هنوز هم مورد قبول حضرات اهل سیاست و ارباب قدرت است، رجای واثق داریم که لااقل ریشه‎های فتنه را مورد لطف و مرحمت قرار داده و از آن‎ها بخواهند که از تحریک جوان‎های ساده‎لوح دست بردارند و آن‎ها را سپر بلا قرار ندهند والا در همین دنیا غرامت این گُربزی را، دیر یا زود خواهند پرداخت.

این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا

البته اهل فتنه «جلالت مآب»تر از آنند که به کلام حضرت «خاوندگار» اعتنایی داشته باشند. حتی به مردگان عصر خوارزمشاه نیز ثابت شده است که این حضرات جز نفس اماره خود و مرآت آن، به چیزی باور ندارند. اما حتی اگر «خرس»شان یاد «سیبری» کرده باشد و دوباره سر از گریبان ماتریالیسم دیالکتیک برآورده باشند و زهره‎سازی خوش نمی‎سازد و بوی جناب نخشب می‎آید و...؛ باید بدانند که طبق قوانین فیزیکی نیز هیچ عملی بدون عکس‎العمل نمی‎ماند:

از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو

ای که بد کردی برو ایمن مباش
تخم بد کشتی برویاند خداش

نکته دیگری که باید عنوان کنم نقش «خبیثات» در فتنه اخیر است. این بنده سال‎ها پیش تحت عنوان «دوزخ پایتخت» مقاله‎ای در نشریه صبح داشتم که بعدها بخشی از آن را در فیلم «فقر و فحشاء» قرائت کردم. جز در آن مقال، در بسیاری از مقالات نشریه بدفرجام «مهر»، و دیگر روزنامه‎ها و هفته‎نامه‎ها، از لزوم تغییر پایتخت به تلویح یا به تصریح سخن به میان آمده است. آن روزها گمان می‎بردم سهل‎انگاری و بی‎کفایتی موجب شده که حضرات به ام‎القرای جهانی اسلام نامیدن این «کشور شهر» دلخوش باشند. الان می‎فهمم که جماعت در انتظار چنین هنگامه‎ای، شبحی از توسعه را به‎جای تأسیس «مدینه طاهره» به خورد خلق خدا داده‎اند.

در یکی از مقالات خود به تصریح گفته بودم که «ازدحام نفوس» در پایتخت، دستگاه سلطنت را سرنگون کرد و شدت یافتن این ازدحام همچنان خطرآفرین است، اما الان کار از این حرف‎ها گذشته است و خصومت فتنه‎جویان دایره وسیع‎تری پیدا کرده و «مذهب اصالت زن» (فمینیسم) با سوسیال دموکراسی مهندس رهنورد و لیبرالیسم محمد خاتمی گره خورده و ظاهرا چنین به نظر می‎رسد که «جنبش سبز نرم» و «سبز نرم جنبش» و «نرم جنبش سبز» با به خیابان کشاندن «لکاته‎»ها و «مخنث»ها، قصد هدف گرفتن سیدنا القائد را دارد، اما... چه‎هاست در سر این قطره‎های محال‎اندیش

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد